Push the Boundaries
جستجو برای:
سبد خرید 0

درباره ما

داستان آرکــــــــــلنس : مروری بر مسیر رشد ما

فصل اول: آغاز مسیر فریلنسری

من، حمید، یکی از بنیان‌گذاران آرکلنس هستم. سال ۱۴۰۰ بود که اولین قدم‌ها رو برای ورود به دنیای فریلنسری برداشتم. قبل از اینکه حرفه‌ای وارد این حوزه بشم، کارمند یه شرکت معماری بودم. اون زمان ایده‌ی گرفتن پروژه‌های بین‌المللی حسابی ذهنم رو مشغول کرده بود. این ایده رو با تیم اون شرکت مطرح کردم و با توجه به کمبود منابع اطلاعاتی در دسترس، وقت زیادی رو روی بررسی و تحقیق منابع اطلاعاتی معتبر گذاشتم. اون موقع همه‌چیز مبهم بود! فقط رویای ارتباط با مشتری‌های خارجی و گرفتن پروژه، بزرگ‌ترین هدفم بود!
با یه سرچ ساده، فهمیدم وبسایت‌هایی هستن که می‌تونی باهاشون با کارفرماها و پروژه‌هاشون ارتباط بگیری. یکی از اینا Freelancer.com بود. اولین اکانت فریلنسری‌مون رو اونجا ساختیم. چند روزی رو صرف مطالعه منابع کردم. اون زمان محتوای تخصصی تو این زمینه کم بود. یکی از دوره‌هایی که حسابی بررسی کردم، دوره‌ی آکادمی سیاه‌کلاه بود. این دوره خیلی خوب من رو با مسیر فریلنسری آشنا کرد! ولی تو کل این مسیر، چالش‌های تخصصی زیادی بود که باید تو حوزه فریلنسینگ معماری پشت سر می‌ذاشتیم.
اولین پروژه‌مون از Freelancer.com یه پروژه ۱۰۰ دلاری بود: مدلسازی بخشی از یه اقامتگاه بوم‌گردی تو یه روستا تو ویتنام با نرم‌افزار اسکچاپ. فهمیدم کارفرماهای کشورهای آسیای میانه معمولاً هزینه کمتری برای کار زیاد می‌دن. اونجا بود که دلم خواست بیشتر با کارفرماهای آمریکایی، کانادایی و کشورهای پیشرفته کار کنم!
شش ماه گذشت. تو اون زمان، پلتفرم دوم‌مون تو Upwork فعال شد. Upwork حرفه‌ای‌تر بود و پروژه‌هاش کیفیت بهتری داشت. تو این مدت، کلی تلاش کردم تا با ارسال پروپوزال و ارتباط با مشتری‌ها پروژه بگیرم. نتیجه‌ی شش ماه کارمون هم خوب بود؛ تونستیم به بیش از ۲۰ مشتری خدمات بدیم و حدود ۵۰۰۰ دلار درآمد داشته باشیم. کارفرماهامون از کشورهای درجه یک دنیا مثل آمریکا، کانادا، آلمان، استرالیا، عربستان و حتی یونان، امارات، کویت و هند بودن. چندتاشون هم چون از کارمون راضی بودن، پروژه‌های دیگه‌ای بهمون دادن.
تعداد پروژه‌ها که زیاد شد، یکی از پروژه‌ها رو که طراحی و مدلسازی بخشی از محوطه یه رستوران ساحلی تو استرالیا بود، برون‌سپاری کردیم. این اولین همکاری رسمی من با امید بود.

تو شرکت قبلی، پلن‌هایی که برای توسعه کار دادم، تأیید نشد. تیمی که باهاشون کار می‌کردم، میلی به ورود به دنیای ناشناخته فریلنسری نداشتن. کلی دلیل می‌آوردن که جز وبسایت‌های فریلنسری، راه دیگه‌ای برای پیشرفت تو این مسیر نیست. این نه گفتن‌ها کم‌کم امیدم رو برای آینده مشترک کمرنگ کرد.
اکانت‌های فریلنسری‌مون، به‌خصوص تو Upwork، وضعیت خوبی داشت: پروژه‌های متنوع، درآمد قابل قبول و امتیاز عالی (JSS) تو پروفایل. تصمیم گرفتم راه خودم رو برم. درست بود که زحمت زیادی برای اکانت‌ها کشیده بودم، ولی رویاهام خیلی بزرگ‌تر بودن! دنبال آدم‌هایی بودم که به رویاهام باور داشته باشن، به این مسیر اعتماد کنن و بتونیم با هم کارهای بزرگی کنیم. امید یکی از قابل‌اعتمادترین و متخصص‌ترین آدمایی بود که می‌شناختم.
امید تیم ما
خانمها و آقایان، معرفی می کنم، امید ..
امید یه آدم فوق‌العاده قابل اعتماد، متخصص و منعطفه. اگه پروژه‌ای بهش بسپری، خیالت راحته که درست و به‌موقع تحویل می‌شه. از وقتی ایده‌ی TheEVO شکل گرفت، لحظه به لحظه کنارم بوده.
سال ۱۴۰۲ هنوز هیچ پروژه‌ای مستقیم نگرفته بودم. تازه از شرکت اومده بودم بیرون، با یه تجربه کم از پروژه‌های فریلنسری تو Upwork و Freelancer.com و کلی آرزو که برای رسیدن بهشون باید زمان زیادی می‌ذاشتم و چالش‌های زیادی رو حل می‌کردم. روزای سختی بود. پلن‌های مشتری‌یابی مستقیم رو با امید بررسی کردیم، بازارهای هدف رو تست کردیم و بعد از هفت ماه تلاش، دو پروژه از عمان و یه پروژه از عربستان گرفتیم که مجموعاً ۲۷۰۰ دلار ارزش داشت. حالا مطمئن بودم که برای گسترش این مسیر باید به آدمای دیگه هم فکر کنیم!

برای توسعه تیم و راحت‌تر کردن مشتری‌یابی، تصمیم گرفتیم شرکت ثبت کنیم. نیاز به یه شریک جدید داشتیم که مثل ما معمار باشه. با کلی آدم صحبت کردیم، از دوست و آشنا تا کسایی که می‌تونستیم ایده‌مون رو باهاشون در میون بذاریم. برای تکمیل مثلث طلایی TheEvo، بهناز بهترین گزینه بود.
بهناز، تکمیل‌کننده‌ی تیم ما
بهناز یه دختر خودساخته، باهوش و فوق‌العاده قابل اعتماده که تو حوزه طراحی داخلی متخصص و ساکن کاناداست. وقتی ایده‌ی تأسیس شرکت تو کانادا و مسیری که تا حالا اومده بودیم رو باهاش مطرح کردیم، استقبال کرد. بعد از چند جلسه آنلاین، سال ۲۰۲۳ شرکت TheEvo رو راه انداختیم. این شروع یه فصل جدید با کلی چالش تازه بود.
تمرکزمون رو گذاشتیم روی بازار آمریکا و کانادا. روزای سختی رو گذروندیم و من از امید و بهناز کلی چیز یاد گرفتم. بعد از شش ماه تلاش شبانه‌روزی، اولین پروژه‌مون رو از آمریکا گرفتیم: یه پروژه Single Family که کارفرما برای فروشش از طریق دفاتر املاک نیاز به رندرینگ و انیمیشن داشت. این پروژه حدود ۶۰۰۰ دلار ارزش داشت و تو دو ماه تحویلش دادیم. این یه شروع خوب برای تحقق رویاهامون بود.

الان تو سه نقطه از آمریکا و کانادا با مشتری‌هامون در ارتباطیم و حتی بعضی پروژه‌ها تو ونکوور به‌صورت محلی انجام می‌شن. همکاری من، امید و بهناز بر پایه اعتماد، تخصص و تعهد شکل گرفته و این ترکیب یه تیم ایده‌آل ساخته. اگه یه تیم زیرساخت درستی داشته باشه، با برنامه‌ریزی و پشتکار می‌تونه به هدف‌هاش برسه!

ما تو آرکلنس رسالت خودمون می‌دونیم که هر چیزی تو این مسیر یاد گرفتیم رو با کسایی که به فریلنسری علاقه دارن به اشتراک بذاریم. امیدواریم تجربه‌ها، موفقیت‌ها و شکست‌های کوچیک و بزرگمون بتونه زمان رسیدن به رویاهاتون رو کوتاه‌تر کنه.

مسیـــر آرکــــــــــــلنسر شدن ...

منتورها

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

با دنبال کردن شبکه های اجتماعی آرکــــــــــلنس از تازه ترین ایونت ها و اخبار مربوط به حوزه فریلنسری معماری با خبر باشید.

چرا باید آرکــــــــــلنسی باشیم؟